درگذشت موسى بن بغا، در عصر خلافت معتمدعباسىقمرى

متن شما ...

Block /endBlock Ads3

تبلیغات

<-Text3->
/endAds3
ContactBlock

تماس با ما

/endContactBlock
RegisterBlock

عضویت در سایت

[Register_Form]
/endRegisterBlock
ForumBlock

آخرین ارسال های انجمن

ForumPostsLoopBlock /endForumPostsLoopBlock
عنوان پاسخ بازدید توسط
ForumPostTitle [ForumPostCountAnswer] [ForumPostHit] [ForumPostLastAuthor]
/endForumBlock
PostImageBlock

/endPostImageBlock

درگذشت موسى بن بغا، در عصر خلافت معتمدعباسىقمرى

بیست و هشتم صفر سال 264 هجرى قمرى

·       درگذشت موسى بن بغا، در عصر خلافت معتمدعباسى 

موسى بن بغاى کبیر، یکى از فرماندهان نظامى و ترک نژاد متوکل دهمین خلیفه عباسى  بود و از سوى او، جهت سرکوبى قیام ها و شورش هاى مردمى به مناطق مختلف اسلامى اعزام گردید و با شدت و خشونت ، اعتراضات مردمى را سرکوب کرد.

از جمله کردارهاى نارواى او، هجوم به حمص ، در منطقه شام بود. در این شهر مردم بر ضد خلیفه وقت عباسى قیام کرده بودند. وى به این شهر حمله کرد. براى تسلط بر شهر، تیرهاى آتشین بر آن پرتاب کرد و بیشترین بخش هاى این شهر مهم و تاریخى را به آتش کشید و تعداد زیادى از اهالى این شهر را به قتل آورد.

پس از ماجراى حمص ، به سوى قزوین هجوم آورد. وى در این شهر با هواداران حسن بن احمدبن اسماعیل کوکبى که این منطقه را از قلمرو خلیفه عباسى خارج کرده بود، به نبرد پرداخت و آنان را شکست داد و تعداد زیادى را به قتل آورد و شهرهاى قزوین ، زنجان و ابهر را دوباره در تسلط سپاهیان خلیفه درآورد.

موسى بن بغا، در عصر خلافت معتزعباسى سیزدهمین خلیفه عباسى ، ماءموریت یافت براى از میان بردن نخستین حکومت شیعى در شمال ایران ، با داعى کبیر حسن بن زیدعلوى  حاکم طبرستان ، به نبرد پردازد.

وى در آغاز باجستان بن وهسودان ، عامل داعى کبیر در قزوین ، برخورد کرد و با وى جنگ سختى نمود و بر سپاهیان علوى پیروز شد و شهرهاى قزوین ، زنجان و ابهر را بار دیگر از دست مخالفان خلیفه بیرون آورد و در سیطره سپاهیان خلیفه درآورد.

وى ، آن گاه به  رى  رفت و پس از تصرف آن ، در آن جا اقامت گزید و سپاهیان خود را به فرماندهى  مفلح  به جنگ داعى کبیر در طبرستان فرستاد

مفلح ، در آغاز به سمنان لشکر کشید و آن را از تسلط علویان خارج ساخت . در همین هنگام ، احمدبن محمدسکنى که از سوى طاهریان ، حاکم منطقه بود، به سپاه خلیفه پیوست و به همراه مفلح به طبرستان هجوم آوردند.

آنان ، پس از سمنان و مناطق جنوبى سلسله جبال البرز، به گرگان هجوم آوردند و آن را تصرف کردند. سپس به شهرهاى سارى ، آمل ، چالوس و سراسر مازندران هجوم آوردند و آن ها را از دست داعى کبیر بیرون آوردند. داعى کبیر، به ناچار، در اطراف کلاردشت ، در غرب مازندران پناه گرفت و از دیلمیان استمداد جست . ولى دیلمیان ، وى را یارى نکردند. تا این که در سال 255 قمرى ، پس از خلع معتزعباسى از خلافت و مردن او، سپاهیان خلیفه ، طبرستان و مناطق دیگر ایران را ترک کرده و به سوى بغداد روان شدند. پس از خروج سربازان مفلح و موسى بن بغا از طبرستان ، داعى کبیر، دوباره این مناطق سرسبز را به تصرف خود درآورد

موسى بن بغا، در عصر خلافت مهتدى چهاردهمین خلیفه عباسى  به یکى از قدرتمندترین فرماندهان نظامى و سیاسى تبدیل شد. وى ، خلیفه را وادار به پذیرش شرایط خود کرد و با دسیسه هایى چند، صالح بن وصیف را که از نزدیکان و فرماندهان عالى رتبه مهتدى بود، کشت و از این طریق ، رقیب خود را از میان برداشت

وى در عصر معتمدعباسى پانزدهمین خلیفه عباسى  نیز از اقتدار کافى برخوردار بود.

موسى بن بغا در سال 259 قمرى ، از سوى معتمدعباسى ماءموریت یافت که با جنبش زنگیان در جنوب عراق مبارزه کند. ولى تلاش وى ، سودى در بر نداشت .

وى در سال 260 قمرى ، از سوى معتمدعباسى ، ماءمور لشکرکشى به  رى  شد و در این شهر با هواداران حسن بن زیدطالبى که بر این شهر تسلط یافته بود، مبارزه کرد و آنان را شکست داد و شهر را به تصرف خود درآورد. هم چنین در سال 261 قمرى ، حکومت مناطق جنوبى ایران و عراق ، همانند اهواز، بصره ، بحرین و یمامه را از معتمدعباسى دریافت کرد و پس از مدتى ، از منصب خود برکنار گردید

سرانجام ، پس از سال ها خدمت به خلفاى عباسى و خیانت به مردم ، و جنایت هاى بیشمار به مسلمانان ، در 28 صفر سال 264 قمرى ، در عصر معتمدعباسى ، به هلاکت رسید. جنازه اش به سامرا منتقل شد و در آن جا به خاک سپرده شد

منبع: روزشمار تاریخ اسلام(ماه صفر)


  

نسخه مناسب چاپ

 | 

خروجی word

 | 

خروجی pdf

 | 

ایمیل

 | 

 
درباره : درگذشت موسى بن بغا، در عصر خلافت معتمدعباسىقمرى , ,
PostRateBlock
امتیاز : نتیجه : امتیاز توسط نفر مجموع امتیاز :

/endPostRateBlock
OnlyMorePostBlock
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
/endOnlyMorePostBlock
برچسب ها : <-TagName-> ,
بازدید :
تاریخ : دو شنبه 18 دی 1391برچسب:درگذشت موسى بن بغا, در عصر خلافت معتمدعباسىقمرى, زمان : 22:35 | نویسنده : رشیدی | لینک ثابت | (نظر)
PostImageBlock

/endPostImageBlock

شهادت امام حسن مجتبى علیه السّلام در مدینه منوّره قمرى

بیست و هشتم صفر سال 50 هجرى قمرى

·       شهادت امام حسن مجتبى علیه السّلام در مدینه منوّره 

امام حسن علیه السّلام نخستین فرزند امام على علیه السّلام و فاطمه زهراس  است که در نیمه ماه مبارک رمضان سال سوم هجرى قمرى در مدینه منوره دیده به جهان گشود و با تولد خویش ، در جدش پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سایر اهل بیت علیهم السّلام شادى و نشاط ویژه اى پدید آورد.

پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در گوش راست حسن ، اذان و در گوش چپ او اقامه خواند و او را در دامن مهرانگیز خویش قرار داد و دستور داد که در روز هفتم تولدش ، گوسفندى را ذبح کرده و براى وى عقیقه کنند و موى سرش را تراشیده و به وزن او، نقره صدقه کردند

امام حسن علیه السّلام بنا به روایت شیعه و اهل سنت ، شبیه ترین انسان ها به رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بود و در این باره گفته شده است : و کان الحسن اشبه النّاس برسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله خلقا و هَدیا وَ سؤ ددا؛ حسن از جهت سیما، روش و رهبرى از همه بیشتر به رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شباهت داشت

امام حسن علیه السّلام به همراه برادرش امام حسین علیه السّلام عزیزترین انسان ها در نزد رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بودند و از آن حضرت ، مهربانى هاى فراوانى دیدند و در مکتب توحیدى وى ، رشد و تربیت یافتند.

لطف بى کران الهى در عالم وجود نصیب این دو بزرگوار گردید و آن دو را از تربیت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و دخترش فاطمه زهراس  و امیرمؤ منان علیه السّلام برخوردار گردانید و از آن دو به عنوان دو انسان کامل و اسوه به جامعه بشریت ارزانى داشت و در روز قیامت ، آن دو را دو سیّد جوانان اهل بهشت قرار داد.

امام حسن علیه السّلام پس از شهادت پدرش امیرمؤ منان على بن اءبى طالب علیه السّلام در کوفه ، با درخواست و بیعت یاران آن حضرت و اهالى کوفه ، خلافت را پذیرفت و راه و روش عدالت پرور پدرش را تداوم بخشید

ولیکن با فتنه انگیزى هاى معاویة بن ابى سفیان و شرارت هاى سران سفاک سپاه او از یک سو و نفاق و خیانت برخى از سران سپاه امام علیه السّلام و ایجاد چند دستگى در میان مردم و خستگى آنان از جنگ و خون ریزى ، از سوى دیگر، آن حضرت را واداشت که براى حفظ اصل اسلام و در نظر گرفتن مصلحت مسلمانان ، با معاویه صلح کند و حکومت را به طور موقت و مشروط به وى سپارد.

از آن پس ، امام علیه السّلام از کوفه به وطنش مدینه بازگشت و بقیه عمر شریف خود را در مدینه گذرانید. آن حضرت گرچه از حکومت کناره گیرى کرده بود ولى با رفتار و کردار خود، امت اسلام را به جنایت هاى معاویه و عاملان او در سراسر مناطق اسلامى آگاه مى کرد و روحیه رزم و جهاد را در نهاد آنان دوباره زنده مى کرد.

وجود آن حضرت براى معاویه و عامل او در مدینه ، بسیار گران مى آمد و مانع ترک تازى آنان مى گردید و دستگاه غاصب خلافت را با مشکلاتى مواجه مى کرد. از جمله این که معاویه تصمیم گرفته بود که فرزند خود یزید را جانشین خویش ‍ گرداند و در این راه تلاش زیادى به عمل آورد ولیکن در آغاز توفیق چندانى به دست نیاورد. چون این فکر شیطانى مخالف با صلحنامه امام حسن علیه السّلام بود و از سوى دیگر وجود شخصیت امام حسن علیه السّلام مانع تحقق هدفهاى معاویه بود. بدین جهت در صدد از میان برداشتن این اسوه بزرگ عالم اسلام برآمد و در این راه از منافقان و کسانى که به خاطر وابستگى فامیلى با آن حضرت رابطه داشتند، سود جست .

معاویه از طریق اشعث بن قیس ، دخترش جعده را که همسر امام حسن علیه السّلام بود وسوسه کرد و او را به شهادت آن حضرت ترغیب و تطمیع نمود. وى به جعده گفت که اگر حسن را به قتل آورى ، علاوه بر این که یکصدهزار درهم پول نقد دریافت مى کنى ، وى را به عقد فرزندش یزید درمى آورد و او را ملکه عالم اسلام قرار مى دهد.

جعده که نفاق و دوچهرگى را از پدرش به ارث برده بود، هر چه بیشتر خود را به آن حضرت نزدیک گردانید و پس از جلب توجه امام علیه السّلام ، ناجوانمردانه به آن حضرت ، خیانت کرد و به وى زهر خورانید.

امام حسن علیه السّلام به خاطر نوشیدن زهر، مسموم شد و به مدت چهل روز در بسترى بیمارى افتاد و روز به روز، حالش وخیم تر گردید، تا این که در 28 صفر سال پنجاه هجرى قمرى ، مصادف با سى ودومین سال رحلت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در مدینه به شهادت رسید و محبان اهل بیت علیهم السّلام را در سوگ بزرگى فرو برد. امام حسین علیه السّلام به تجهیز بدن مطهر برادرش پرداخت و سپس جهت تدفین آن در کنار مرقد پیامبر صلّى اللّه علیه و آله ، اقدام به تشییع جنازه نمود. عده زیادى از اهالى مدینه ، اهل بیت علیهم السّلام و تمامى بنى هاشم در تشییع جنازه امام شهید خود همراهى کردند و با عزت و احترام ، بدن مطهرش را به سوى مرقد رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله حرکت دادند. ولى بنى امیه و مخالفان اهل بیت علیهم السّلام با تحریک عائشه بنت ابى بکر مانع تدفین بدن آن حضرت در جوار مرقد پیامبراکرم صلّى اللّه علیه و آله شدند و در این راه بسیار پافشارى کردند و آماده هرگونه فتنه و فساد گردیدند. جوانان بنى هاشم و پیروان ولایت آماده دفاع از حریم امامت و ولایت شدند. امام حسین علیه السّلام که در شهادت برادرش امام حسن علیه السّلام ، از همه سوگوارتر و غمگین تر بود، در برابر حرمت شکنى هاى بنى امیه و مخالفان اهل بیت علیهم السّلام فرمود: واللّه لولا عهد الحسن علیه السّلام إ لىّ بحقن الدّماء، و اءن لااُهریق فى اءمره مِحجمة دم ، لعلمتم کیف تاءخذ سیوف اللّه منکم مآخذها، و قدنقضتم العهد بیننا و بینکم ، و اءبطلتم ما اشترطنا علیکم لا نفسنا؛ سوگند به خدا اگر برادرم با من پیمان نبسته بود که در پاى جنازه او به اندازه حجامت خونى ریخته نشود، مى دیدید که چگونه شمشیرهاى الهى از نیام بیرون مى آمدند و دمار از روزگار شما برمى آوردند. شما همان بیچارگان روسیاه اید که عهد میان ما و خود را شکستید و شرائط فیمابین را باطل

درباره : شهادت امام حسن مجتبى علیه السّلام در مدینه منوّره قمرى , ,
PostRateBlock
امتیاز : نتیجه : امتیاز توسط نفر مجموع امتیاز :

/endPostRateBlock
OnlyMorePostBlock
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
/endOnlyMorePostBlock
برچسب ها : <-TagName-> ,
بازدید :
تاریخ : دو شنبه 18 دی 1391برچسب:شهادت امام حسن مجتبى علیه السّلام در مدینه منوّره قمرى, زمان : 22:33 | نویسنده : رشیدی | لینک ثابت | (نظر)
PostImageBlock

/endPostImageBlock

رحلت پیامبراسلام صلّى اللّه علیه و آله در مدینه منوّره

بیست و هشتم صفر سال 11 هجرى قمرى

بیستو هشتم صفر سال 11 هجرى قمرى

  • رحلت پیامبراسلام صلّى اللّه علیه و آله در مدینه منوّره

حضرت محّمد بن عبداللّه بنعبدالمطلب صلّى اللّه علیه و آله آخرین پیامبرالهى است که مردم را به یگانگى خداوندمتعال و عدالت اجتماعى در دنیا و زندگى در سراى دیگر دعوت کرد و ادیان آسمانى را بارسالت و تبلیغ خویش به اتمام و اکمال رسانید.155

آن حضرت ، بنابه روایت شیعه ، در بامداد روز جمعه 17 ربیع الاوّل ، نخستین سال عام الفیل در مکّهمعظمه از مادرى پارسا و موحّد به نامآمنه بنت وهبدیده به جهان گشود و جهان تیره و ظلمانى آن عصر رابا اءنوار خویش جلوه گر ساخت.

پیروان اهل سنت نیز، معتقدند که آن حضرت در ماهربیع الاوّل ، ولى در روز دوشنبه دیده به جهان گشود. امّا از این که چه روزى ازروزهاى این ماه بوده است ، اتفاق نظر ندارند. روز دوّم ، روز هشتم ، روز دهم ، روزدوازدهم و روز بیست و دوم ، از جمله اقوالى است که از آن ها درباره میلاد رسول خداصلّى اللّه علیه و آله نقل شده است . آنان معتقدند که تولد پیامبر صلّى اللّه علیهو آله ، معراج آن حضرت ، هجرتش به مدینه و وفاتش در چنین روزى اتفاق افتاده است

عمر شریف آن حضرت در هنگام رحلتش ، 63 سالبود که 23 سال آخر آن را در اءمر رسالت و پیامبرى گذرانید.
آن حضرت در چهل سالگىبه رسالت مبعوث گردید. در آغاز به مدت سه سال به طور پنهان وسپس به مدت ده سال بهطور آشکار در مکه معظمه ، مردم را به توحید و دین اسلام دعوت کرد. در این راه ،آزارهاى فراوان روحى و جسمى از معاندان و مشرکان قریش تحمل کرد و سرآخر که با توطئهآنان در قتل خود مواجه گردید، به ناچار سوى مدینه یثربمهاجرت نمود و این شهر راپایگاه دعوت اسلام و تمرکز مسلمانان قرار داد و نخستین پایه هاى حکومت اسلامى را درآن بنا نهاد.

از آن پس به مدت ده سال در این شهر مقدس اقامت گزید و با انواعدشمنى ها و دسیسه هاى مشرکان مکه و سایر طوایف و قبایل عربستان ، مقابله کرد وبسیارى از آنان را به دین اسلام و راه روشن الهى هدایت گر شد و مناطق مهمى ازسرزمین عربستان ، همانند مکه معظمه ، طائف ، یمن و نواحى مسکونى شبه جزیره عربستانرا در پوشش نظام حکومتى اسلامى قرار داد.

سرانجام در 63 سالگى پس از انجام مراسمحجة الوداع و معرفى حضرت على علیه السّلام به جانشینى خویش در غدیرخم ، آثار بیمارىدر آن حضرت هویدا شد و پس از تحمل چندین روز بیمارى روح ملکوتى اش به اعلى علیینپیوست و در جوار رحمت الهى قرار گرفت.

در تاریخ رحلت پیامبراکرم صلّى اللّهعلیه و آله میان شیعه و اهل سنّت ، اتفاق نظر نیست . زیرا تاریخ ‌نگاران و سیرهنویسان شیعه به پیروى از اهل بیت علیهم السّلام ، تاریخ رحلت پیامبر صلّى اللّهعلیه و آله را روز دوشنبه 28 صفر سال یازدهم هجرى قمرى دانسته اند، ولیکن علماى اهلسنّت تاریخ آن را در ماه ربیع الاوّل ذکر کرده اند و در این که چه روزى از ربیعالاوّل بوده است ، اختلاف دارند. برخى روز اوّل ، برخى روز دوّم و برخى روز دوازدهمو عده اى روز دیگرى از این ماه را دانسته اند.

واقدى از جملهکسانى است که رحلت آن حضرت را در روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاوّل مى داند

به هر تقدیر، علّت وفات آن حضرت ، تناول کردنغذاى مسمومى بود که یک زن یهودى به نامزینبدر جریان جنگ خیبر به آن حضرت خورانیده بود.

معرفاست که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در بیمارى وفاتش مى فرمود: این بیمارى از آثارغذاى مسمومى است که آن زن یهودى پس از فتح خیبر براى من آورده بود.

احادیثمعتبرى وارد شده است که آن حضرت ، نه به مرگ طبیعى ، بلکه به شهادت از دنیا رفت. چنان که صفّار به سند معتبر از امام صادق علیه السّلام روایت کرد: در روز خیبر آنحضرت را از طریق گوشت بزغاله زهر دادند. چون حضرت ، لقمه اى تناول کرد، آن گوشت بهسخن آمد و گفت : اى رسول خدا مرا به زهر، آلوده کرده اند!

پیامبر صلّى اللّهعلیه و آله در بیمارى وفاتش مى فرمود: امروز پشت مرا آن لقمه اى را که در خیبرتناول کرده ام ، درهم شکست . هیچ پیامبر و وصى پیامبرى نیست مگر به شهادت از دنیابرود

پس از رحلت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آلهدر حالى که عده اى از سران و سیاستمداران مهاجر و انصار در سقیفه بنى ساعده گردآمدهو درباره جانشینى آن حضرت به مجادله و منازعه پرداخته بودند، حضرت على علیه السّلامبه اتفاق برخى از عموزادگان خویش به غسل دادن و کفن کردن بدن مطهر پیامبر صلّىاللّه علیه و آله پرداخت . آن گاه بدن شریف آن حضرت به مدت دو روز جهت وداع واپسینامت و سوگوارى اهل بیت علیهم السّلام و نمازگزاردن اهالى مدینه بر بدن مطهر آن حضرت، با احترام ویژه اى نگهدارى شد و سپس در روز چهارشنبه ، به خاک سپرده شد.

اهلبیت علیهم السّلام و وابستگان آن حضرت و بزرگان صحابه درباره مکان تدفین بدن مطهرآن حضرت به گفت وگو پرداختند و هر کدام پیشنهاد خاصى ارائه کردند. حضرت على علیهالسّلام که متکفل تجهیز بدن آن حضرت و از نزدیکترین مردان به آن حضرت بود، فرمود: إ نّ اللّه لم یقبض روح نبیّه إ لّا فى اءطهر البقاع و ینبغىاءن یدفن حیث قبض ؛به درستى که خداى سبحان ، جان پیامبرى رانمى گیرد مگر در پاکیزه ترین مکان ، و سزاوار است در همان مکانى که قبض روح شد، درهمان جا دفن گردد.

گفتار مستدل وروح نواز امیرمؤ منان على ابن اءبى طالب علیهالسّلام مورد پسند همگان قرار گرفت و بدن مطهر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله رادر همان مکانى که جان به جان آفرینان تسلیم کرده بود، دفن نمودند.

طبرى ،پیشنهاد دفن پیامبر صلّى اللّه علیه و آله را، در همان مکانى که وفات یافت ، بهابوبکر منتسب کرد و از او نقل کرد: ما قبض نبىُّ إ لّا یدفنحیث قبض ؛هیچ پیامبرى از دنیا نخواهد رفت ، مگر این که در همان مکانى کهقبض روح شد دفن گردد

هم اکنون مرقد مطهر آن حضرت در داخلمسجدالنبى صلّى اللّه علیه و آله قرار دارد و زیارت گاه مسلمانان و مشتاقان آن حضرتاز سراسر عالم است.

منبع: روزشمار تاریخ اسلام(ماه صفر)


  نسخه مناسب چاپ | خروجی word | خروجی pdf | ایمیل | 
 
درباره : رحلت پیامبراسلام صلّى اللّه علیه و آله در مدینه منوّره , ,
PostRateBlock
امتیاز : نتیجه : امتیاز توسط نفر مجموع امتیاز :

/endPostRateBlock
OnlyMorePostBlock
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
/endOnlyMorePostBlock
برچسب ها : <-TagName-> ,
بازدید :
تاریخ : دو شنبه 18 دی 1391برچسب:رحلت پیامبراسلام صلّى اللّه علیه و آله در مدینه منوّره, زمان : 22:29 | نویسنده : رشیدی | لینک ثابت | (نظر)
PostImageBlock

/endPostImageBlock

ویژه نامه شهادت پیامبر اکرم (ص) ، امام حسن(ع) و امام رضا (ع)

PostRateBlock
امتیاز : نتیجه : امتیاز توسط نفر مجموع امتیاز :

/endPostRateBlock
OnlyMorePostBlock
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
/endOnlyMorePostBlock
برچسب ها : <-TagName-> ,
بازدید :
تاریخ : شنبه 16 دی 1391برچسب:, زمان : 20:58 | نویسنده : رشیدی | لینک ثابت | (نظر)
PostImageBlock

/endPostImageBlock

داستان اربعین امام حسین (ع)

 صدای زنجیر، صدای نوحه. مگه چه خبر شده بچه ها؟ باز هم همه جا سیاه پوش شده بچه ها. آخه می دونید، امروز اربعین امام حسینه.  امروز چهل روز از واقعه عاشورا می گذره و برای همین، ما هر سال چهلم شهدای کربلا رو عزاداری می کنیم تا باز هم به یاد شهادت امام حسین علیه السلام باشیم و بر کسانی که اون حضرت و یارانش رو به شهادت رسوندن، لعنت بفرستیم. 

عزاداری اربعین

هر سال، روزی مثل امروز، یعنی اربعین حسینی که همه برای امام حسین علیه السلام و یارانش عزاداری می کنن،  هر سال اربعین که می شه، شیعیان آن حضرت با هم زیارت اربعین رو می خونن و برای امام حسین علیه السلام عزاداری میکنن. ما بچه ها نیز به امام حسین علیه السلام خیلی علاقه داریم، همیشه توی برگزاری این مراسم ها به پدرو مادر کمک می کنیم و مثلاً اون کتاب های زیارت اربعین رو بین مردم تقسیم می کنیم. خدای بزرگ بچه های خوب رو خیلی خیلی دوست داره. بچه های با ایمانی که برای امام هاشون عزاداری می کنن. 

نشانه ایمان

دوستان خوبم! توی دین ما اسلام، دستورهایی وجود داره که باعث سعادتمندی انسان می شه؛ یعنی انسان با انجام دادن اون دستورها، به خدا نزدیک تر شده و پاداش خوبی ازخدا می گیره. 

زیارت اربعین

سلام بر تو ای ولّی خدا و حبیب خاص خدا، سلام بر تو ای دوست دار و محبوب و برگزیده خدا!

نمی دونم چند نفر از شما دوستان تا حالا زیارت اربعین امام حسین علیه السلام رو خوندید.  ما در این دعا، به امام حسین علیه السلام که در کربلا به شهادت رسید، سلام و درود می فرستیم و از خدا می خواهیم که دشمنان و کسانی که امام سوم ما شیعیان و یارانش رو به شهادت رسوندن، به سزای عملشون برسونه. امیدوارم که همتون بتونید این زیارت زیبا رو در روز اربعین بخونید.

خواهر داغ دیده

خیلی از شما بچه ها ، حتما چیزهای زیادی درباره واقعه عاشورا و شهادت امام حسین شنیدید،  درباره اربعین حسینی هم کسی براتون حرفی زده؟ همون روزی که حضرت زینب و دیگر اسرا به میون کشتگان کربلا اومدن. در اون روز، حضرت زینب وقتی به مزار برادرش امام حسین علیه السلام رسید، به یاد روز عاشورا افتاد و اشک از چشمانش جاری شد و با برادرش از رنج هایی که کشیده بود حرف زد و از دست دشمن شکایت کرد.

 ما هم برای زنده موندنِ نام امام حسین علیه السلام ، هر سال عاشورا و اربعین رو با شکوه بیش تری عزاداری می کنیم.                                                                 

منبع : بخش کودکان سایت تبیان با اندکی ویرایش

درباره : داستان اربعین امام حسین (ع) , ,
PostRateBlock
امتیاز : نتیجه : امتیاز توسط نفر مجموع امتیاز :

/endPostRateBlock
OnlyMorePostBlock
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
/endOnlyMorePostBlock
برچسب ها : <-TagName-> ,
بازدید :
تاریخ : جمعه 15 دی 1391برچسب:داستان اربعین امام حسین (ع), زمان : 1:13 | نویسنده : رشیدی | لینک ثابت | (نظر)
PostImageBlock

/endPostImageBlock

 

 گريه بر حسين(ع)

گريه بر حسين(ع) هر شب و صبح

حضرت آيت الله سيد حسن ابطحي فرمود: «يكي از دوستان من فرمود: من از يكي از اولياي خدا شنيده بودم كه هركس هر صبح و شام بر مصايب حضرت سيدالشهداء ـ عليه السّلام ـ گريه كند و اين عمل را تا يك سال ادامه دهد، به محضر مبارك حضرت بقية الله روحي فداه مشرف مي‌شود. من اين كار را براي آن‌كه به آن حضرت اقتدا كرده باشم ـ زيرا معروف است كه خود حضرت در زيارت ناحيه مقدسه فرموده‌اند: «اي جدّ بزرگوار، براي تو هر صبح و شام گريه مي‌كنم. » ـ و به خاطر آن‌كه ثواب‌هاي زيادي براي گريه كردن بر حضرت ابي عبدالله الحسين وعده داده شده، و بالاخره به خاطر آن‌كه شايد موفّق به زيارت حضرت صاحب‌الزمان شوم، يك سال ادامه دادم.
در اين مدت، روح انعطاف پذير عجيبي پيدا كرده بودم. رقّت قلب كه از علائم انسانيت است در من ايجاد شده بود. بالاخره، يك روز طبق معمول هر روزه‌ام، كتاب مقتل را باز كرده بودم و مشغول مطالعه‌ي مصايب حضرت سيدالشهداء ـ عليه السّلام ـ بودم و خود را براي گريه كردن مهيّا مي‌كردم. ديدم قبل از من صداي گريه از اطرافم آهسته آهسته بلند مي‌شود. اوّل گمان كردم كه در آن نزديكي، جمعي دور يك‌ديگر جمع شده‌اند و بر چيزي گريه مي‌كنند، ولي با كمال تعجب اين‌ چنين نبود. يعني كسي در آن نزديكي وجود نداشت كه صداي گريه‌اش تا اين حد به گوش من برسد. به هر حال، مشغول كار خود شدم و كم كم اشكي از گوشه‌هاي چشمم سرازير شد. يادم هست كه آن روز، روضه‌ي حضرت علي اصغر ـ عليه السّلام ـ را مي‌خواندم و بر مصائب آن طفل شيرخواره گريه مي‌كردم. صداي گريه‌اي كه در اطرافم بود با شدت گريه‌ي من شدت مي‌گرفت. كم كم خودم را مثل آن‌كه در مجلس روضه‌ي پر جمعيتي قرار گرفته باشم، حس مي‌كردم. حال نمي‌دانم در و ديوار با من گريه مي‌كردند، يا ملائكه‌ي آسمان در آن خانه جمع شده بودند و زمزمه داشتند، يا آنكه مؤمنين از جنّ با من هماهنگي مي‌كردند. هرچه بود، خوشحال بودم كه امروز تنها نيستم. مدتي اين وضع به طول انجاميد. كم كم صداهاي گريه و شيون تمام، و سپس مجلس، معطّر و منوّر به تجلّيات حضرت بقية الله ـ عليه السّلام ـ شد و فيوضات فوق العاده‌اي نصيبم شد كه از نقلش معذورم.
اين‌جانب هر چه اصرار كردم كه مختصري از خصوصيات آن تشرف را نقل كند، حاضر نشد. من هم كه همين مقدار از قصه را نقل كردم، براي اين‌كه به عاشقان حضرت بقية الله روحي فداه بگويم گريه بر سيدالشهداء، آن هم صبح و شام، فوايد بسيار دارد، و اگر كسي بخواهد به فيض عظماي ملاقات با آن حضرت موفّق شود، مي‌تواند به اين وسيله متوسّل شود. »[1]
بـيا اي دوست تـا بـا هـم بسـوزيم چـو شـمع مـحفل مـاتم بسـوزيم
مـن و تـو سـوگوار يك عـزيزيـم بيا تا هر دو در يك غـم بسـوزيـم
بيا چون شمع و چون پروانه باشيم بـه گـرد هـم براي هـم بسـوزيـم
بـيا بـا مـحرمان دمسـاز گـرديم چـرا از طـعن نـامحـرم بسـوزيـم
چو مي‌خواهي در آن عالم نسوزي همان بـهتر در ايـن عـالم بسـوزيم

پی نوشت

[1] . ملاقات با امام زمان، ج2، ص173 و كرامات الحسينيه، ج2، ص208.

درباره : گريه بر حسين(ع) هر شب و صبح , ,
PostRateBlock
امتیاز : نتیجه : امتیاز توسط نفر مجموع امتیاز :

/endPostRateBlock
OnlyMorePostBlock
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
/endOnlyMorePostBlock
برچسب ها : <-TagName-> ,
بازدید :
تاریخ : جمعه 15 دی 1391برچسب: گريه بر حسين(ع) هر شب و صبح, زمان : 1:11 | نویسنده : رشیدی | لینک ثابت | (نظر)
PostImageBlock

/endPostImageBlock

 

فرجام قاتل سيد‌الشهدا(علیه السلام)


فرجام قاتل سيد‌الشهدا(علیه السلام)

شمر بن ذي الجوشن از فرماندهان خشن و جنايتكار سپاه كوفه در حادثه كربلا‌ و قاتل سيد الشهداء(ع) بود. وي از طايفه بني كلا‌ب و از روِساي هوازن و مردي شجاع بود كه در جنگ صفين نيز در لشكر اميرالمؤمنين(ع) حضور داشت. سپس ساكن كوفه شد و به روايت حديث پرداخت. نامش «شَرَح¬بيل» و كنيه‌اش «ابوالسابغه» بود. وي از فرماندهان سپاه عمر سعد در روز عاشورا بود؛ كه پس از سستي ابن سعد در برخورد قاطع با امام حسين(ع)، همراه با فرماني از سوي ابن زياد به كربلا‌ آمد؛ تا اگر عمر سعد حاضر به انجام مأموريت نشد، وي فرماندهي را بر عهده گيرد. در كربلا‌ فرمانده جناح چپ ميدان بود. پس از شهادت امام حسين(ع)، عبيدا... سر امام حسين را همراه او به شام، نزد يزيد فرستاد و بعد از آن به كوفه بازگشت.
وي پس از جنگ شورشيان كوفه با مختار، كه فرماندهي چند گروه را بر عهده داشت، از كوفه متواري شد. اما مختار در تعقيب اين عنصر خبيث بود؛ لذا ابوعمره كه از افراد زبده و از ياران صميمي مختار بود و كينه قاتلا‌ن امام حسين(ع) را در دل داشت، از طرف مختار مأمور كشتن شمر شد. وي شمر را در يكي از روستاهاي بصره يافت. ابوعمره طي يك درگيري مسلحانه، شمر را زخمي كرد و سپس به اسارت درآورد. او را نزد مختار آوردند. مختار دستور داد او را گردن زده و جسد او را در ديگ روغن جوشيده قرار دادند و سر شمر را با پاي لگدكوب كردند.

بحارالا‌نوار، ج 45،

درباره : فرجام قاتل سيد‌الشهدا(علیه السلام) , ,
PostRateBlock
امتیاز : نتیجه : امتیاز توسط نفر مجموع امتیاز :

/endPostRateBlock
OnlyMorePostBlock
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
/endOnlyMorePostBlock
برچسب ها : <-TagName-> ,
بازدید :
تاریخ : جمعه 15 دی 1391برچسب: فرجام قاتل سيد‌الشهدا(علیه السلام), زمان : 1:11 | نویسنده : رشیدی | لینک ثابت | (نظر)
PostImageBlock

/endPostImageBlock

 

من چی بگــم؟


من چی بگــم؟


دل توی دلم نبود که شب بشه. اون شب اولین باری بود که قرار بود مجری باشم؛ مجری شب اول روضه‌ محرم، با حدود هزار و 500 نفر عزادار.
صورتم را اصلاح نکرده بودم که یه ته‌ ریش مختصری داشته باشم؛ آب سرد هم نمی‌خوردم که یهو صِدام خراب نشه و... .
همه‌ اینا را فقط و فقط به خاطر تاثیرگذاری بیشترِ اجرام انجام می‌دادم. نه این‌که هول کرده باشم، نه! قبلاً هم بارها و بارها جلوی جمعیت، تئاتر بازی کرده بودم، ولی اجرا، اونم اجرای روضه، تجربه‌ تازه‏ای بود و به نو بودنش می‌ارزید. تازه می‌تونستم از این به بعد سرم را بالا بگیرم و بگم که من چند شب هم مجری روضه‌ فلان مجموعه فرهنگی بوده‌ام و فلان و فلان!
از چند روز قبل، دنبال چند تا متن و شعر درست و حسابی برای اجرا بودم. یادم میاد غیر از سوزوندنِ یه کارت اینترنت 10 ساعته، برای پیدا کردن شعر و متن توی اینترنت، یه هفت هشت تا کتاب هم از کتابخونه‌ دانشگاه امانت گرفته بودم و هرچی می‌گشتم چیز به‏ درد بخوری چشمم را نمی‌گرفت.
لابه لای کتاب‌های یکی از دوستام، چشمم افتاد به یک مجموعه از نوشته های عاشورایی «شهید سید مرتضی آوینی» که توی مجله ای چاپ شده بود. با اینکه از طرح جلد مجله و اسمش خوشم نیومد، ولی نمی‌دونم چی شد که مجله را ازش گرفتم تا بخونم. شاید چهار یا پنج بار همین‌طور بدون توقف کل نوشته رو خوندم. اون‌قدر با حس می‌خوندم که کم کم دیگه داشتم شک می‌کردم که نکنه این ها را خودم نوشته‌ام!
غرق نوشته شده‌ بودم؛ همین هم بیش از هر چیز دیگه‌ای باعث تعجبم می‌شد که چی شده که من، یهو و ناخواسته باید تا این حد مجذوب بشم.
«امام ایستاد و خطبه ای كربلایی خواند: اما بعد... می بینید كه كار دنیا به كجا كشیده است ! جهان تغییر یافته، منكَر روی كرده است و معروف چهره پوشانده و ازآن جز ته مانده ظرفی، خرده نانی و یا چراگاهی كم مایه باقی نمانده است. زنهار ! آیا نمی بینید حق را كه بدان عمل نمی شود و باطل را كه ازآن نهی نمی گردد تا مؤمن به لقای خدا مشتاق شود؟ پس اگر این چنین است، من در مرگ جز سعادت نمی بینم و در زندگی با ظالمان جز ملالت. مردم بندگان حلقه به گوش دنیا هستند و دین جز بر زبانشان نیست. آن را تا آنجا پاس می دارند كه معنای ایشان از قِبَل آن می رسد، اگر نه، چون به بلا امتحان شوند، چه كم هستند دینداران»
به خودم که اومدم، دیدم غروب شده. با عجله خودم را رسوندم به محل روضه، اون‌قدر حواسم پرت بود که به جای کفش، دمپایی پوشیده بودم. با سر و وضع نامرتب و آشفته رفتم پشت میکروفن و همه را دعوت به اقامه‌ی نماز کردم. بعد از نماز هم، سخنران بلافاصله می‌رفت منبر و گلِ برنامه‌ی من مربوط به زمان بین سخنرانی و مداحی بود.
تا زمانی که نوبت من می‌رسید، مثل دیوونه‌ها نشسته بودم یه گوشه و همین‌جور نوشته را می‌خوندم. نمی‌دونستم کدوم قسمتش را انتخاب کنم و بخونم. زمان همین‌جور به سرعت می‌گذشت.
توی همین فکرها بودم که دیدم سخنرانی تموم شد و مسئول برنامه داره صدام می‌زنه که «پس چرا نشسته‌ای؟ برو نوبت توست...». حتی فرصت نکرده بودم که یه مختصری از نوشته را روی کاغذ بنویسم؛ پای برهنه و بدون کفش رفتم پشت میکروفن ایستادم، با یک مجله که این‌قدر خونده بودمش و توی دستم لوله‌اش کرده بودم که... .
تو اون لحظه دیگه به هیچی فکر نمی‌کردم، نه به ته ریش، نه به صدای صاف و شفاف، نه به ... .
نوشته‌های مجله جلوی چشمم رژه می‌رفت؛ انگار یه نفر داشت بلند بلند نوشته ها را توی سرم می‌خوند! منگ شده بودم. یکی دو دقیقه همین طور زل زدم به مردم. هیشکی هیچی نمی‌گفت. انگار همه حال و روز منو فهمیده بودند. فضا خیلی سنگین بود. دستام یخ کرده بود و می‏لرزید.
برای اینکه نیفتم با یه دستم محکم به پایه‌ی میکروفن چسبیده بودم. مجله را به زور باز کردم و تند تند ورق می‌زدم. خواستم شروع کنم به خواندن، ولی صدام در نمی‏اومد. هر چی تلاش کردم فایده ای نداشت. تند تند ورق می‌زدم، ولی... .
یه قطره اشک از چشمم افتاد روی صفحخ مجله، دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم، پاهام شل شد و محکم با زانو افتادم روی زمین و های های زدم زیر گریه... .
جمعیت هم منفجر شد! زن و مرد، بزرگ و کوچک، همه آتیش گرفتند و زدند زیر گریه، بلند بلند... .
نه گریه‌ من بند میومد و نه گریه‌ جمعیت. چراغ‌ها را خاموش کردند، ده دقیقه‌ی کامل همه‌ گریه می‌کردند. گریه، گریه، گریه ... .
بعد که همه آروم شدند، مداح توی اون تاریکی اومد پشت میکروفن و گفت:« من چی بگم؟ »
روضه‌ اون شب مداحی نداشت.

رضا احسان پور

درباره : من چی بگــم؟ , ,
PostRateBlock
امتیاز : نتیجه : امتیاز توسط نفر مجموع امتیاز :

/endPostRateBlock
OnlyMorePostBlock
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
/endOnlyMorePostBlock
برچسب ها : <-TagName-> ,
بازدید :
تاریخ : جمعه 15 دی 1391برچسب: من چی بگــم؟, زمان : 1:12 | نویسنده : رشیدی | لینک ثابت | (نظر)
PostImageBlock

/endPostImageBlock

خانواده و وظايف مبلغان ديني (2)

عبدالکریم پاک نیا

اشاره:

در بخش پيشين اين مقاله، بعضي از وظايف مبلغان ديني در رابطه با خانواده خودشان مطرح شد و عناويني مانند: «پاسداري از حريم خانواده»، «تلاش براي تربيت معنوي فرزندان»، و «رهبران ديني و تربيت فرزند» مورد بحث و بررسي قرار گرفت. در اين بخش، به تبيين چند وظيفه ديگر مي‏پردازيم.

شركت دادن خانواده در امور تبليغي

از رموز موفقيت برخي مبلغان ديني، شركت همسران و دختران آنان در امر خطير تبليغ مي‏باشد؛ چراكه درهر منطقه‏اي نيمي از مخاطبان تبليغ را بانوان تشكيل مي‏دهند و براي ارتباط سالم و كارساز با آنان بهترين شيوه، وارد شدن خانواده‏هاي مبلغان در اين وادي مي‏باشد.

البته، ممكن است بسياري از همسران مبلغان بزرگوار، آشنايي كامل با امر تبليغ نداشته باشند، اما مي‏توان زمينه آشنايي را فراهم كرده و آنان را به اين امر مهم تشويق نمود.

در خاطرات خانوادگي حضرت امام خميني قدس‏سره آمده است كه آن بزرگوار بعد از ازدواج با همسرشان، علوم ديني را به ايشان آموزش مي‏دادند. چنان كه همسر گرامي ايشان در اين خصوص نقل مي‏كند: «بعد از ازدواج، سال اول «هيئت» خواندم و بعد از آن «جامع المقدمات» را فرا گرفتم. دو بچه دا


ادامه مطلب
درباره : خانواده و وظايف مبلغان ديني , ,
PostRateBlock
امتیاز : نتیجه : امتیاز توسط نفر مجموع امتیاز :

/endPostRateBlock
OnlyMorePostBlock
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
/endOnlyMorePostBlock
برچسب ها : <-TagName-> ,
بازدید :
تاریخ : یک شنبه 3 دی 1391برچسب:خانواده و وظايف مبلغان ديني (2) , زمان : 17:37 | نویسنده : رشیدی | لینک ثابت | (نظر)
PostImageBlock

/endPostImageBlock

خانواده، بلاها، سختي ها

احمد لقمانی

 

مصايب، هديه هاي خداوند هستند

فلسفه تفاوت ميزان بلاها و مصايب چيست؟ چگونه است كه دين باوران و خداجويان بيش از ديگران هدف تيرهاي بلا قرار مي گيرند؟

جوهره مصايب و دشواريها، لطف و رحمت الهي است و از آن رو كه جهان آفرينش بر خير استوار است، آنچه آفريده الهي است نيز در خميرمايه خود، خير او نهفته است. رنجها، بلاها و غصه ها جلوه اي از خير بي كران پروردگار مهربان است و آثار پسنديده اي براي بندگان خداوند به همراه دارد. آنان كه از هر تلخي و ناكامي در زندگي به دورند، بي شك از سرچشمه خير فاصله گرفته اند، هستي شان رنگ نيستي يافته، مهر و سپاس ايزدي در جان آنها نمي نشيند و لطف خداوندگار آنان را نمي نوازد و اين همان معناي لعن پروردگار بوده كه دوري از رحمت الهي نام گرفته است.1 از اين رو امام سجاد عليه السلام فرمود:

«در آن كس كه هرگز بلا نمي بيند، گرفتار نمي شود و غصه اي ندارد، خيري نهفته نيست.»2

و در سخناني از ديگر معصومان ـ عليهم السلام ـ است كه:


ادامه مطلب
درباره : خانواده، بلاها، سختي ها , ,
PostRateBlock
امتیاز : نتیجه : امتیاز توسط نفر مجموع امتیاز :

/endPostRateBlock
OnlyMorePostBlock
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
/endOnlyMorePostBlock
برچسب ها : <-TagName-> ,
بازدید :
تاریخ : یک شنبه 3 دی 1391برچسب:خانواده, بلاها, سختي ها , زمان : 17:35 | نویسنده : رشیدی | لینک ثابت | (نظر)
PostImageBlock

/endPostImageBlock

خانواده و يتيم

نيازهاي ايتام
1- مهر و محبت
2- وابستگي
3 -همدردي
4 - انظباط و كنترل
5 - مدارا

مهري زينهاري

در مباحث قبل، از نقش عمده پدر و مادر كه دو ركن اساسي در تربيت كودك هستند صحبت به ميان آمد و نيز روشن شد كه بسياري از نيازمنديهاي كودكان در زمينه هاي عاطفي، رواني، مذهبي و اجتماعي از ناحيه آنها تأمين مي شود.

همه اذعان داريم كه نبود هر يك از پدر و مادر و به تعبيري ديگر مرگ آنها چه اثري جانسوز در روح و روان كودك دارد.كودك 3 ـ 4 ساله اي كه پدر و مادرش را مي شناسد و به آنها ـ بويژه به مادر-اُنس گرفته است، غم فقدان او را فراموش نمي كند، از اين بابت كه مادر انيس، همبازي و حامي او بوده و اكنون فقدانش همچون ديواري است كه پشت سرش خراب شده است.

فقدان پدر و مادر پيامدهاي نامطلوبي همچون پريشاني، افسردگي، احساس بي پناهي، بي هدفي، خلاء عاطفي و عدم اعتماد بنفس را براي كودك بدنبال خواهد داشت بطوري كه حتي خواب و خوراك او را دچار اختلال خواهد كرد. او آينده خود را تاريك و مبهم مي بيند و براي پركردن خلاء عاطفي و جلب توجه ديگران ناخودآگاه به حركات غيرمنتظره اقدام مي كند و در خواب و بيداري با هيجانات نا متعادل روحي دست و پنجه نرم مي كند.


ادامه مطلب
درباره : خانواده و يتيم , ,
PostRateBlock
امتیاز : نتیجه : امتیاز توسط نفر مجموع امتیاز :

/endPostRateBlock
OnlyMorePostBlock
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
/endOnlyMorePostBlock
برچسب ها : <-TagName-> ,
بازدید :
تاریخ : یک شنبه 3 دی 1391برچسب:خانواده و يتيم , زمان : 17:35 | نویسنده : رشیدی | لینک ثابت | (نظر)
PostImageBlock

/endPostImageBlock

خطبه تاريخي حضرت فاطمه زهرا (س)

 

تبیان

 

پس از رحلت پيامبر

 

 

 

 

 

بسم اللّه الرحمن الرحيم

 

حمد مخصوص خداوند است بر نعمتهايش که عنايت فرمود، و شکر براي اوست بر الطاف ( باطني و روحانيش) که الهام نمود ، و ثنا و سپاس او راست بر پيشي گرفتن در عطا، آنهم از تمامي نعمتهاي متنوعي که خلق فرمود و بصورت گسترده بر ما ارزاني داشت ، و پي در پي بر ما منتها نهاد، نعمتها و منتهايي که از حد شمارش بيرون ، و از حد تشکر و سپاس بلندتر، و انتهايش از درک انسان فراتر است.

 

و فراخواند انسان را به شکر تا بر نعمتش افزوده و پي در پي بر شاکرين فرو ريزد. و سپاس انسان را طلبيد با کامل کردن نعمتهايش و با اين فراخواني به حمد و شکر عطايش را دو چندان کرد.

 

و من با گفتن اشهد ان لا اله الا الله شهادت به يکتايي خداوند ب


ادامه مطلب
درباره : خطبه تاريخي حضرت فاطمه زهرا , ,
PostRateBlock
امتیاز : نتیجه : امتیاز توسط نفر مجموع امتیاز :

/endPostRateBlock
OnlyMorePostBlock
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
/endOnlyMorePostBlock
برچسب ها : <-TagName-> ,
بازدید :
تاریخ : یک شنبه 3 دی 1391برچسب:خطبه تاريخي حضرت فاطمه زهرا (س) , زمان : 17:34 | نویسنده : رشیدی | لینک ثابت | (نظر)
PostImageBlock

/endPostImageBlock

براي عبرت تاريخ

 

 

دكتر سيد جعفر شهيدي

 

 

 

 

 

از روزي كه دختر پيغمبر(ع) سخنان گله آميز خود را در بستر بيماري به زنان انصار گفت، بيش از يك ربع قرن نگذشت كه عربستان آرام و متحد، به سرزمين آشوب و شورش مبدل گشت. دشمني هاي روزگاران پيش از اسلام، كه مدت بيست سال و بيشتر فراموش شده بود، و يا مجالي براي خودنمايي نمي يافت آشكار شد. دوران امتيازهاي قبيله اي و نژادي تجديد گرديد. دو دستگي و بلكه چند دستگي چهره زشت خود را نمايان ساخت. ديگر بار قحطاني و عدناني روي در روي هم ايستادند، و چنان بهم افتادند كه گويي «ايام العرب»1 از نو زنده گشته است. اما مردم جز نژاد عرب كه باميد رحمت و يا دريافت نعمت مسلمان شده، و از سرزمين هاي خارج از جزيره خود را به شهرهاي عراق چون كوفه و بصره و يا سرزمين هاي شمالي رسانده بودند، و هر دسته اي يا خانواده اي در تعهد قبيله اي بسر مي برد، چون بدانچه مي خواستند نرسيدند و ياآنچه را بدان گرويده بودند، نديدند، از بازار گرم و يا آشفته استفاده كرده به دسته بندي پرداختند، و يا در پي دسته هايي افتادند كه سود خود را در كنار آنان مي ديدند.

 


ادامه مطلب
درباره : براي عبرت تاريخ , ,
PostRateBlock
امتیاز : نتیجه : امتیاز توسط نفر مجموع امتیاز :

/endPostRateBlock
OnlyMorePostBlock
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
/endOnlyMorePostBlock
برچسب ها : <-TagName-> ,
بازدید :
تاریخ : یک شنبه 3 دی 1391برچسب:براي عبرت تاريخ , زمان : 17:33 | نویسنده : رشیدی | لینک ثابت | (نظر)
RelatedPostsBlock /endRelatedPostsBlock

آخرین مطالب ارسالی

CommentBlock

ارسال برای این مطلب

این توسط [Comment_Author] در تاریخ [Comment_Date] و [Comment_Time] دقیقه ارسال شده است

[Comment_Gavator]

[Comment_Content]


[Comment_Form] [Comment_Page]
/endCommentBlock
BlockDown /endBlockDown

صفحات سایت

تعداد صفحات : <-BlogPageCount->
<-BlogPage->